بنام آنکه جان را فطرت آموخت
در پست قبلی موضوع معاد را از طریق دلیل گفتاری ونقلی مورد بررسی قرار دادیم .
اما :
اثبات معاد به روش برهان عقلی
امّا براهین عقلى براى اثبات قیامت دو قسم است:
الف: براهینى که امکان معاد را ثابت مى کند: مثل برهان قدرت; خداوند از آیه 6 تا 11 از سوره «ق» مى فرماید:
1. خداوند قدرت دارد آسمان و ستارگان و زمین و... را با آن همه عظمت بیافریند;
2. این همه قدرت و عظمت براى بینایى بندگان توبه کار است;
3. در نتیجه، خدا با چنین قدرتى مى تواند او را دوباره زنده و قیامت را برپا نماید; لیکن چشم بصیرت لازم است.
ب: براهینى که ضرورت معاد را ثابت مى کند; از جمله:
1. برهان حکمت: الف: کار خدا عبث نیست و هدف حکیمانه دارد; ب: همه پدیده هاى هستى به حکم قوانین حاکم بر آن ها نابود شدنى است; نتیجه آن که: اگر فراتر از این پدیده ها، چیز دیگرى نباشد، آفرینش جهان عبث خواهد بود، و خداوند کار عبث نمى کند.
2. برهان عدالت: الف: خدا ستم نمى کند;(نساء، 40; یونس،44; کهف، 49) ب: در این دنیا انسان ها با اختیارى که دارند اعمال نیک و زشت انجام مى دهند و همه مى میرند. این جهان، ظرفیت و گنجایش پاداش و کیفر همه کارهاى خوب و بد را ندارد، چگونه مى توان در دنیا به کسى که همه هستى اش را در راه نجات و هدایت انسان ها ایثار کرده است، پاداش داد و چگونه مى توان کسى را انسان هاى بى شمارى را قربانى اهداف و خواسته هاى نفسانى اش کرده است، کیفر نمود. باید جهان دیگرى که ظرفیت پاداش و کیفر این نوع انسان ها را داشته باشد، وجود داشته باشد، تا عدالت خداوند خدشه دار نگردد. نتیجه آن که: اگر قیامتى نباشد تا خدا بر اساس عدالت خود رفتار نماید، عدالتش خدشه دار مى شود.
3. برهان رحمت: الف: از صفات خداوند، «رحمت» به معناى اعطاى فیض و نعمت به موجودى است که قابلیت و استعداد آن را داشته باشد. ب: انسان استعداد حیات جاودانه دارد.
در نتیجه: چون خداوند چنین فیضى را از انسان نمى گیرد و با مرگ نیز قطع نمى گردد، پس قیامتى باید باشد تا این فیض ادامه پیدا کند.
در قرآن از براهین متعدد دیگرى از قبیل: برهان حرکت و هدف، دلیل بقاى روح، دلیل آفرینش نخستین و... سخن به میان آمده است.
با دلایلى که ذکر شد، فهمیده مى شود که اگر قیامتى نباشد، زندگى بى هدف خواهد بود.
پس مرگ انسان، براى سازندگى مجدد و بهتر و همیشگى است. مرگ حرکت از مرحله پست به مرحله عالى تر است. امید رسیدن به چنین مراحل عالیه و تکامل یافته، زندگى را هدفدار مى کند. در غیر این صورت چه امیدى به زندگى و چه هدفى از آن خواهد بود؟
خلاصه بحث:
باید قیامت و بهشت و جهنم باشد و لذّات معنوى روحى در دنیا و فشارهاى وارد شده بر روح و جسم آدمى در این جهان، دلیل بى نیازى به بهشت و جهنم و نبود قیامت نیست.